And it came to pass that the Disciple saw the Mastei
walking silently to and fro in the garden, and signs of deep
sorrow showed upon his pale face. The Disciple greeted the
Master in the name of Allah, and inquired after the cause of
his grief. The Master motioned with his staff, and bade the
Disciple seat himself on the rock by the fish pond. The EHsciple
did so, and made ready to listen to the Master's story.
Said the Master:
"You desire me to tell you of the tragedy which Memory
recnacts every day and night upon the stage of my heart.
You are weary of my long silence and my unspoken secret,
and you are troubled by my sighs and lamentations. To
yourself you say, 'If the Master will not admit me into the
temple of his sorrows, how shall I ever enter into the house
of his affections?'
چکیده فارسی
و چنین گذشت که مرید مستی را دید
بیصدا در باغ قدم میزند و نشانههایی از عمق وجود دارد
اندوه بر چهره ی رنگ پریده اش نمایان شد. مرید به
سلام کرد به نام خدا استاد شوید و در پی علت
تحقیق کنید غم او استاد با عصای خود اشاره کرد و به
دستور داد مرید خودش را روی صخره کنار حوض ماهی می نشیند. EHsciple
این کار را کرد و آماده شنیدن داستان استاد شد.
استاد فرمود:
"شما می خواهید که من از تراژدی که خاطره
به شما بگویم هر روز و شب بر صحنه قلب من باز می گردد.
تو از سکوت طولانی من و راز ناگفته من خسته شدی،
و تو از آه و ناله های من ناراحتی. به
خودت می گویی: "اگر استاد مرا در
نمی پذیرد." معبد غم او چگونه وارد خانه شوم
از محبت های او؟'
ادامه ...
بستن ...
- Publisher: Citadel Press; 1st edition (1958)
- Language: English
- ISBN-10: 1122102755
- ISBN-13: 978-1122102759
ادامه ...
بستن ...