You try to understand how another human being could psychologically terrorize you in the manner that the Narcissist you were with did to you. You loved this person and they SAID they loved you back. They participated in the relationship and it seemed like ‘normal’ reciprocation as far as them loving you back. BUT today you are looking at this relationship and wondering HOW did this turn around in such a hideous manner that you feel so lost, so confused, so broken, and disabled. What did you do wrong, why did this person that you loved unconditionally now seems to hate you and blame you and WHAT IS THE REASON? They have probably moved on very quickly and are with someone new and they are saying that they are in love and it is amazing. They are also saying that they basically had to run from YOU because you were impossible to deal with, or perhaps you have mental health issues, OR you abused them. You feel frozen in time, very vulnerable, and in shock or better yet traumatized from this and you want to dig through all of the layers and understand this so you can move on, BUT YOU JUST CAN’T SEEM TO DO SO.
Family and friends are there to support you but more than likely it is to give you a small pat on the back and say time will heal your wounds, or you HAVE to move on, OR how could you stay in this relationship for as long as you have if it was this bad. When you try to tell your story it is so incredulous that most people seem to be in shock over the allegations that you are proposing about the relationship. In turn you only feel like you are the problem and you blame yourself even more and MAYBE you start to believe that you were the problem just like that Narcissist said.
You feel like your spirit is gone and your whole belief system has been thrown out the door about life. Where do you start, how do you turn off the many negative messages? How do you reclaim your spirt and join life again? Who do you go to for the help that you need and WHY is this taking so long to get over? Every day is a struggle and you want this to stop NOW and you want to move on.
You have heard ‘things’ your Narcissist has said about you to the very people you love in your life and now they may be challenging you or questioning this from the Narcissist’s point of view. You are defending yourself when you shouldn’t have to. Again you are feeling you are the problem here and all of this has become insurmountable.
Well I totally believe you, I totally understand what you are going through and I am going to explain this abuse in a manner to educate you, as well as help you embrace this in a manner to achieve closure on your own. I am going to try to explain as much of this as I possibly can to help you get through this and achieve that “Ah Ha’ moment where you do ‘GET THIS’. I am going to do this in a manner that goes beyond the clinical definitions and put it out there in a raw manner with real definitions and explanations from the perspective of a person that has gone through this and returned back to a normal lifestyle. With each and every separate topic I am going to keep bringing you back to some of the same specific points I may have already covered in a manner that not only defines a specific situation but constantly reconnects it to the bigger picture! I will repeat and connect thoughts in each chapter because there is no real ‘rhyme or reason’ to this abuse, only the truth and facts that every target/victim of this abuse experiences the SAME thing. That is what I am trying to connect you to! Each chapter is its own separate story so you can read a chapter at a time, return and connect to a new definition that brings you back to a little more of the truth and understanding the total picture step by step.
چکیده فارسی
شما سعی میکنید بفهمید که چگونه یک انسان دیگر میتواند شما را از نظر روانی به وحشت بیاندازد، همانطور که خودشیفتهای که با شما بودید. شما این شخص را دوست داشتید و آنها گفتند که شما را دوست دارند. آنها در این رابطه شرکت کردند و تا آنجا که آنها شما را دوست داشتند، به نظر می رسید متقابل "عادی" است. اما امروز شما به این رابطه نگاه می کنید و متعجب می شوید که چگونه این رابطه به طرز وحشتناکی تغییر کرده است که احساس می کنید آنقدر گم شده، گیج، شکسته و ناتوان هستید. چه اشتباهی کردی، چرا این فردی که بی قید و شرط دوستش داشتی، حالا به نظر می رسد از شما متنفر است و شما را سرزنش می کند و دلیل آن چیست؟ آنها احتمالاً خیلی سریع پیش رفته اند و با یک نفر جدید هستند و می گویند که عاشق هستند و این شگفت انگیز است. آنها همچنین می گویند که اساساً مجبور شده اند از شما فرار کنند زیرا مقابله با شما غیرممکن بود، یا شاید مشکلات سلامت روانی دارید، یا از آنها سوء استفاده کرده اید. شما احساس می کنید در زمان یخ زده اید، بسیار آسیب پذیر هستید، و در شوک یا بهتر بگویم آسیب دیده اید و می خواهید در تمام لایه ها حفاری کنید و این را درک کنید تا بتوانید ادامه دهید، اما به نظر می رسد که نمی توانید این کار را انجام دهید.
خانواده و دوستان در آنجا هستند تا از شما حمایت کنند، اما به احتمال زیاد این امکان وجود دارد که یک ضربه کوچک به پشت شما بزنند و بگویند که زمان زخم های شما را التیام می بخشد، یا باید ادامه دهید، یا چگونه می توانید تا مدتی در این رابطه بمانید. شما اگر این بد بود. وقتی میخواهید داستان خود را بگویید، آنقدر غیرقابل باور است که به نظر میرسد اکثر مردم از اتهاماتی که شما در مورد رابطه پیشنهاد میکنید شوکه شدهاند. به نوبه خود شما فقط احساس می کنید که مشکل خود شما هستید و حتی بیشتر خود را سرزنش می کنید و شاید شروع کنید به این باور که درست همانطور که خودشیفته گفت مشکل شما بوده اید.
شما احساس می کنید روح شما از بین رفته است و کل سیستم اعتقادی شما در مورد زندگی به بیرون پرتاب شده است. از کجا شروع می کنید، چگونه بسیاری از پیام های منفی را خاموش می کنید؟ چگونه روح خود را بازیابید و دوباره به زندگی بپیوندید؟ برای کمکی که نیاز دارید به چه کسی مراجعه می کنید و چرا اینقدر طول می کشد تا از بین برود؟ هر روز یک مبارزه است و شما می خواهید همین الان متوقف شود و می خواهید ادامه دهید.
«چیزهایی» شنیدهاید که خودشیفتهتان درباره شما به افرادی که در زندگیتان دوستشان دارید گفتهاند و اکنون ممکن است شما را به چالش بکشند یا این موضوع را از دیدگاه خودشیفته زیر سوال ببرند. شما در حالی از خود دفاع می کنید که لازم نیست. دوباره احساس می کنید مشکل اینجا هستید و همه اینها غیر قابل حل شده است.
خوب، من کاملاً شما را باور دارم، من کاملاً درک می کنم که شما در حال عبور از آن هستید و می خواهم این سوء استفاده را به گونه ای توضیح دهم تا به شما آموزش دهم و همچنین به شما کمک کنم که این موضوع را به گونه ای بپذیرید که به تنهایی به پایان برسد. من سعی خواهم کرد تا آنجا که ممکن است در این مورد توضیح دهم تا به شما کمک کنم تا از آن عبور کنید و به آن لحظه "آه ها" برسید که در آن "این را دریافت کنید". من قصد دارم این کار را به گونه ای انجام دهم که فراتر از تعاریف بالینی باشد و آن را به صورت خام با تعاریف و توضیحات واقعی از دیدگاه شخصی که این را پشت سر گذاشته و به سبک زندگی عادی بازگشته است، بیان کنم. با هر موضوع جداگانه، من همچنان شما را به برخی از همان نکات خاصی که ممکن است قبلاً به آن پرداختهام بازگردانم، به شیوهای که نه تنها یک موقعیت خاص را تعریف میکند، بلکه دائماً آن را به تصویر بزرگتر متصل میکند! من افکار را در هر فصل تکرار میکنم و به هم متصل میکنم، زیرا هیچ "قافیه یا دلیل" واقعی برای این سوء استفاده وجود ندارد، فقط حقیقت و حقایقی وجود دارد که هر هدف/قربانی این سوء استفاده همان چیزی را تجربه میکند. این چیزی است که من سعی می کنم شما را به آن وصل کنم! هر فصل داستان جداگانه خود را دارد، بنابراین شما می توانید فصلی را در یک زمان بخوانید، به یک تعریف جدید بازگردید و به تعریف جدیدی متصل شوید که شما را کمی بیشتر به حقیقت و درک کل تصویر گام به گام برمی گرداند.
ادامه ...
بستن ...