In a boxy apartment building in an Illinois college town, Romola Mitra, a newly arrived young bride, anxiously awaits her first letter from home in India. When she accidentally opens the wrong letter, it changes her life. Decades later, her son, Amit, back in the U.S., finds the same letter and thinks he has discovered his mother's secret. But secrets carry within them their own secrets sometimes.
Amit does not know that Avinash, his devoted father, lurked on gay chat rooms at times, unable to set aside his lifelong attraction to men. Avinash, for his part, had no idea about the memories of a starry romance his dutiful wife kept tucked away among her silk saris. As Amit settles down as a computer engineer in San Francisco, he too is torn between his new life here and his duties toward the one he has left behind in India.
Don't Let Him Know sweeps up multiple generations of a family, moving from an illicit encounter in a Calcutta park to an unlikely friendship forged at a Carbondale gay bar, from midnight snacks of a great-grandmother's mango chutney to wayward temptations at a McDonald's drive-thru. Tender, funny, and beautifully told, it is an unforgettable story about the sacrifices we make for those we love.
چکیده فارسی
رومولا میترا، یک عروس جوان تازه وارد، در یک ساختمان آپارتمانی جعبهای در یک شهر کالج ایلینوی، مشتاقانه منتظر اولین نامه خود از خانه در هند است. وقتی او به طور تصادفی نامه اشتباهی را باز می کند، زندگی او را تغییر می دهد. چند دهه بعد، پسرش، آمیت، در ایالات متحده، همان نامه را پیدا می کند و فکر می کند که راز مادرش را کشف کرده است. اما اسرار گاهی اوقات رازهای خود را در درون خود دارند.
آمیت نمیداند که آویناش، پدر فداکارش، گاهی در اتاقهای گفتگوی همجنسگرایان کمین میکرد و نمیتوانست جذابیت مادامالعمر خود را برای مردان کنار بگذارد. آوینش به نوبه خود هیچ اطلاعی از خاطرات یک عاشقانه پرستاره نداشت که همسر وظیفه شناسش در میان ساری های ابریشمی خود پنهان کرده بود. هنگامی که آمیت به عنوان یک مهندس کامپیوتر در سانفرانسیسکو مستقر می شود، او نیز بین زندگی جدید خود در اینجا و وظایف خود در قبال زندگی ای که در هند به جا گذاشته است، سرگردان است.
نگذارید او بداند نسل های متعددی از یک خانواده را در بر می گیرد، از یک برخورد غیرقانونی در پارک کلکته به یک دوستی نامحتمل که در یک بار همجنس گرایان کاربوندیل شکل گرفته است، از میان وعده های نیمه شب انبه یک مادربزرگ. وسوسههای بیهدف در مکدونالدز در مسیر رانندگی. لطیف، خندهدار، و به زیبایی روایت میشود، داستانی فراموش نشدنی درباره فداکاریهایی است که برای کسانی که دوستشان داریم انجام میدهیم.
ادامه ...
بستن ...
- ISBN-10 : 1620408988
- ISBN-13 : 978-1620408988
ادامه ...
بستن ...