لایب سان

I want to leave townI want to leave townI want to leave.Jack and Annabel have decided to put off university and drive around the country. It all seems wildly romantic, but when their car dies two days into the trip, they end up at George's apple orchard, figuring it's just a temporary place to stay and earn some money.And at first it is. They fill bins with tart, crunchy apples all day, and drink cold beers while snuggling in the hayloft at night. But then Jack recognizes something in George's family that his own family suffered from. So Jack and Annabel decide to stay for a while. They're not sure how to help, but the know they want to try...

چکیده فارسی

من می‌خواهم شهر را ترک کنم می‌خواهم شهر را ترک کنم می‌خواهم بروم. جک و آنابل تصمیم گرفته‌اند دانشگاه را به تعویق بیندازند و در سراسر کشور رانندگی کنند. همه چیز به شدت عاشقانه به نظر می رسد، اما وقتی ماشین آنها دو روز بعد از سفر می میرد، آنها به باغ سیب جورج سر می زنند، و تصور می کنند که اینجا فقط یک مکان موقتی برای اقامت و کسب درآمد است. و در ابتدا چنین است. آن‌ها تمام روز سطل‌ها را با سیب‌های ترد و ترد پر می‌کنند و در حالی که شب‌ها در انبار علوفه غوطه‌ور می‌شوند، آبجو سرد می‌نوشند. اما سپس جک چیزی را در خانواده جورج تشخیص می دهد که خانواده خودش از آن رنج می برد. بنابراین جک و آنابل تصمیم می گیرند برای مدتی بمانند. آنها مطمئن نیستند که چگونه کمک کنند، اما می دانند که می خواهند تلاش کنند...